دانلود آهنگ محسن عزیز ریرا
Mohsen Aziz
Rira
متن آهنگ ریرا محسن عزیز
ریرا سوار اسب چوبی بود، دور از دو چشم خستهی بابا
این چندمین روزه نمیخوابه، این چندمین بیخوابیه حالا
عکسای ریرا روبروشه باز، چشماشُ تو رویاش میبنده
بغضه که میریزه تو تنهاییش، ریرا ولی چشماش میخنده
هر روز پا میشه بدون نور، تو زندگیش صبح و غروبی نیس
اخبارُ با تردید گوش میده، اخبار اصلن چیز خوبی نیس
گوششُ میچسبونه به دیوار، آخ خندههای دلفریبش نیس
خونه براش هی تنگتر میشه، هیچی از این دنیا نصیبش نیس
هر جا هواپیمایی میبینه، اسمش رو با آواز میخونه
ریرا پرندهس توی آغوشش، میگیردش اما نمیمونه
سخته صدای ضجههاش گم شه، تو های و هوی لال آدمها
وقتی بخنده دختری هر جا، سخته که زیر لب بگه ریرا
میزُ میچینه با دو تا بشقاب، با صندلی خالی و اخبار
بعدش میگه بازم که یادت رفت، ریرا بیا صبحونهتُ بردار
ریرا نگو که بر نمیگردی، من کم تحمل میشم اینجاشُ
ریرا نگو این آخر خطه، ریرا بابا منتظره پا شو