شبیه یه تصادف شد ته بر خورد من با تو
لهم کردی مبادا که بگیرم از تو دنیاتو
رضا آمپر :
آره خبرشو دارم که با غریبه رفتی
بالاخره زدی طلسمو شکستی ؟
با یکی غیر از من پریدی یادت باشه
میگن حلقه واست اورده که یارت باشه
خب خوشت باشه خوشیه تو خوشیه ماست
اما بی معرفت عاشق کشی به ما رواست ؟
بینم مگه بهش نگفتی منو میخوای ؟
حتی بهت زنگ میزنم گوشی رو سایلنته ؟
که اون نفهمه با من رابطه داری ؟
پروندتو ببین تو یه سابقه داری
میگی قسمت اینه جدایی رسم زمونست
هیچی نگو ساکت ، اینا حرف زنونست
یکم وجود داشته باش بگو ازم سیری
منو آواره کردیو خودت با اون میری ؟
بگو بینم چه جوابی داری میخوای بهم بدی ؟
یکم واسم سخته بی دلیل قیدمو زدی
بهنام عطا :
داریم از یاد هم میریم ، داریم تقدیرو میبخشیم
ما تو دنیای هم دیگه ، چقدر درگیرو بی نقصیم
ما از هم فاصله داریم ، کنار هم چه تنهاییم
چقدر پایان تلخی شد ، با اینکه اول راهیم
رضا آمپر :
الکی پلکی کلکی سوار کردی
با یه دعوای سوری ازم فرار کردی
بگو بینم گلم قشنگ فکراتو کردی ؟
داری میری برو ولی تو نامردی
چرا چیزی نمیگی ؟ معلومه حرفی نداری
آخه تو که مثل من روزای تلخی نداری
چقدر ساده بازیم دادی توأم عین بقیه
وای خدا بازیچه بودن چه حس بدیه
واسه خراب نشدن خودت بگو من بدم
اما خدا وکیلی دیگه من قیدتو زدم
برو راحتم بزار بردار دست از سرم
اگه بازم پیشت بیام از سگ پست ترم
انقدر خر برودم نفهمیدم پشت خطیات
فک و فامیل نیستن که هی پشت هم میان
هر بار زنگ میزنم باس پشت خط بیام ؟
وقتی بهت میگم چیه ؟ میگی برو کج خیال
بهنام عطا :
من از سختی حراسونم ، ولی تو دردو میفهمی
نذاشت با هم یکی باشیم ، عجب تقدیر بی رحمی
چقدر دور تر میشی وقتی ، که چشمامو نمیبندم
دیگه از ترس فهمیدن ، به احساسم نمیخندم
کنارت زندگی کردن واسم رویایی حیرونه
فقط تنهایی میتونه بهم اینو بفهمونه
آره
فقط تنهایی میتونه بهم اینو بفهمونه
رضا آمپر :
به خدا دستام خالی بودو دردا داشتم
ولی به خدا قسم براتو کم نذاشتم
تو بد کردیو راحت شدی سردو سنگین
یهو رفتی راحت اینا حق من نی
دلم میگیره میشینم یجا کز میکنمو
چشا خیره به در تا صبح حرص میخورم
زندگیم رفت نگو نه ، عشق تو من نبودم
نگاهت غریبه شد دلیلشو بهم بگو پس
براتو راهو بیراهرو پای پیاده رفتم
گفتی خستمو ریختی آب پاکی رو دستم
به کسی نمیتونم بگم ، همرو میریزم تو خودم
چونکه خاطرات قدیمه که دلو میسوزونن
من از دار دنیا دارو ندارمو به پات دادم به باد
درداتو به جون خریدم تا با غریبه باز
همدمی پر زدی پر پرم کردی رفت
عشق تو اشک من قسمت سرگذشت
بهنام عطا :
نگو وقت سفر حالاست ، نگو اینجا ته جادست
برام دوری ازت سخته ، برات دوری ازم سادست
من از دلتنگی میترسم ، من از تنهایی بیزارم
چشاتو رو به من وا کن ، هنوزم من دوستت دارم
دوستت دارم
نمایش بیشتر ...
کاربر گرامی درصورت عضویت در سایت و دنبال کردن خواننده مورد نظر جدیدترین آثار این هنرمند در پنل کاربری برای شما نمایش داده خواهد شد .
شبیه یه تصادف شد ته بر خورد من با تو
لهم کردی مبادا که بگیرم از تو دنیاتو
رضا آمپر :
آره خبرشو دارم که با غریبه رفتی
بالاخره زدی طلسمو شکستی ؟
با یکی غیر از من پریدی یادت باشه
میگن حلقه واست اورده که یارت باشه
خب خوشت باشه خوشیه تو خوشیه ماست
اما بی معرفت عاشق کشی به ما رواست ؟
بینم مگه بهش نگفتی منو میخوای ؟
حتی بهت زنگ میزنم گوشی رو سایلنته ؟
که اون نفهمه با من رابطه داری ؟
پروندتو ببین تو یه سابقه داری
میگی قسمت اینه جدایی رسم زمونست
هیچی نگو ساکت ، اینا حرف زنونست
یکم وجود داشته باش بگو ازم سیری
منو آواره کردیو خودت با اون میری ؟
بگو بینم چه جوابی داری میخوای بهم بدی ؟
یکم واسم سخته بی دلیل قیدمو زدی
بهنام عطا :
داریم از یاد هم میریم ، داریم تقدیرو میبخشیم
ما تو دنیای هم دیگه ، چقدر درگیرو بی نقصیم
ما از هم فاصله داریم ، کنار هم چه تنهاییم
چقدر پایان تلخی شد ، با اینکه اول راهیم
رضا آمپر :
الکی پلکی کلکی سوار کردی
با یه دعوای سوری ازم فرار کردی
بگو بینم گلم قشنگ فکراتو کردی ؟
داری میری برو ولی تو نامردی
چرا چیزی نمیگی ؟ معلومه حرفی نداری
آخه تو که مثل من روزای تلخی نداری
چقدر ساده بازیم دادی توأم عین بقیه
وای خدا بازیچه بودن چه حس بدیه
واسه خراب نشدن خودت بگو من بدم
اما خدا وکیلی دیگه من قیدتو زدم
برو راحتم بزار بردار دست از سرم
اگه بازم پیشت بیام از سگ پست ترم
انقدر خر برودم نفهمیدم پشت خطیات
فک و فامیل نیستن که هی پشت هم میان
هر بار زنگ میزنم باس پشت خط بیام ؟
وقتی بهت میگم چیه ؟ میگی برو کج خیال
بهنام عطا :
من از سختی حراسونم ، ولی تو دردو میفهمی
نذاشت با هم یکی باشیم ، عجب تقدیر بی رحمی
چقدر دور تر میشی وقتی ، که چشمامو نمیبندم
دیگه از ترس فهمیدن ، به احساسم نمیخندم
کنارت زندگی کردن واسم رویایی حیرونه
فقط تنهایی میتونه بهم اینو بفهمونه
آره
فقط تنهایی میتونه بهم اینو بفهمونه
رضا آمپر :
به خدا دستام خالی بودو دردا داشتم
ولی به خدا قسم براتو کم نذاشتم
تو بد کردیو راحت شدی سردو سنگین
یهو رفتی راحت اینا حق من نی
دلم میگیره میشینم یجا کز میکنمو
چشا خیره به در تا صبح حرص میخورم
زندگیم رفت نگو نه ، عشق تو من نبودم
نگاهت غریبه شد دلیلشو بهم بگو پس
براتو راهو بیراهرو پای پیاده رفتم
گفتی خستمو ریختی آب پاکی رو دستم
به کسی نمیتونم بگم ، همرو میریزم تو خودم
چونکه خاطرات قدیمه که دلو میسوزونن
من از دار دنیا دارو ندارمو به پات دادم به باد
درداتو به جون خریدم تا با غریبه باز
همدمی پر زدی پر پرم کردی رفت
عشق تو اشک من قسمت سرگذشت
بهنام عطا :
نگو وقت سفر حالاست ، نگو اینجا ته جادست
برام دوری ازت سخته ، برات دوری ازم سادست
من از دلتنگی میترسم ، من از تنهایی بیزارم
چشاتو رو به من وا کن ، هنوزم من دوستت دارم
دوستت دارم