Mohammad Maghsoudian
Nafas

متن آهنگ نفس محمد مقصودیان

این لحظه های آخر آذر، دلتنگیام بارید روی گونم

بارون دوباره وسوسم کرده، تنهای تنها تو خیابونم

این تلخ ترین پاییز عمرم بود، از روزی که دنیامو ترک کردی

یلدا یه تقویمو معطل کرد، شاید دوباره خواستی برگردی

تو که نفس بودی برام، همه کس بودی برام

، یه جواری از همه دنیا بس بودی برام، تو چرا

تو که دیدی حالمو، شب تا صب بیدارمو

، تو که بیشتر از همه دلواپس بودی برام، تو چرا

حس میکنم رد زمستونو، تو آذری که انقده سرده

شاید یکی پاییز و مث من، تو اوج دلتنگی ولش کرده

رفتی همین شاید صبورم کرد، هرکی به جز من بی تو وا می داد

این زندگی از خودکشی بیشتر، شاید دل و جرئت و مرد می خواد

تو که نفس بودی برام، همه کس بودی برام،

یه جواری از همه دنیا بس بودی برام، تو چرا

تو که دیدی حالمو، شب تا صب بیدارمو،

تو که بیشتر از همه دلواپس بودی برام، تو چرا