Rezaya
Khabar Ba To

متن آهنگ خبرباتو رضایا

یه جاده‌ی طولانی و

یه دریای طوفانی و

کته کباب بورانی و

منظره ی سفر با تو

یه هوای بارونی و

من میزنم میخونی و

عشق و حال قانونی و

خاطرات سفر با تو

دلم تنگه واسه سفر با تو

یه جای بی خطر با تو

اصن میریم هرجا تو گفتی

من حاضرم خبر با تو

آره دلم تنگه واسه سفر با تو

یه جا بی دردسر با تو

چمدونو بستم عشقم

من حاضرم خبر با تو

سر پیچا تند میوفتم بیوفتی بغلم

داد میزدی یواشتر به خودت رحم کن اقلا

ژست جلفی میگرفتی سلفی میگرفتیم

فاز لواشکو آدامس خرسی میگرفتیم

ویلا تو جنگل یا لب ساحل

با آلاچیق و کرسی میگرفتیم

سوار تله کابین میرفتیم بالای ابرا

امروزو از دست نمیدادیم واسه ی فردا

خوش بودیم چقدر انرژی داشتیم

واسه ی خلوت یه جای دنجی داشتیم

ولی حیف چقدر زود میگذره زمان

چقدر همه چی دلگیره الان

فقط تنها جایی که حالمو وب میکنه هنوز که هنوزه این جاده هان

تو همه دنیای من بودی و هستی

تو قفل تنهاییمو شکستی

نشستی توی قلبم تا همیشه

تو فقط پایه ی سفر بودی و باز کنارم خاطرات نو بساز

واسم هیشکی مثل ِ تو نمیشه

دلم تنگه واسه سفر با تو

یه جای بی خطر با تو

اصن میریم هرجا تو گفتی

من حاضرم خبر با تو

آره دلم تنگه واسه سفر با تو

یه جا بی دردسر با تو

چمدونو بستم عشقم

من حاضرم خبر با تو